مرگ "ماكسيم گوركي" اديب بزرگ و نويسنده شهير روسيه (1936م)
آلكسي ماكسيمويچ پشكوف معروف به ماكسيم گوركي نويسنده بلندآوازه روسي در 28 مارس 1868م در شهر گوركي گراد روسيه به دنيا آمد. وي در پنج سالگي پدر خود را از دست داد و تحت سرپرستي پدربزرگش قرار گرفت. گوركي پس از مدتي به دليل فقر مالي به كارهاي گوناگون روي آورد و مشاغل مختلفي تجربه كرد تا بتواند هزينه زندگي را تامين نمايد. از اين رو، خانه پدربزرگ را ترك كرد و تنها و بيكس، به سوي سرنوشت نامعلوم خويش رهسپار گرديد. وي دراين سالها با سواد كمي كه داشت به مطالعه روي آورد وضمن آشنايى با آثار ادبي روسيه، تصميم گرفت، خود اثري را به نگارش درآورد. گوركي در سال 1895م به صورت جدي به كارهاي ادبي پرداخت و لقب ماكسيم گوركي به معني تلخ را به عنوان نام ادبي و مستعار خويش برگزيد. تنگدستي و فقر و بيبهره بودن از محبت والدين و ناكامي در زندگي، دليل انتخاب اين نام بود. با اين حال، انتشار اولين داستانش در يكي از روزنامههاي قفقاز، گوركي را در مسير شهرت قرار داد و او را در نوشتنِ بيشتر ترغيب كرد. گوركي در اوايل قرن بيستم به مسائل اجتماعي و نهضت انقلابي كشيده شد و در اين رهگذر، بسياري از آثار ادبي خود را به مسائل انقلاب اختصاص داد. فعاليت سياسي گوري در اين دوره موجب گشت كه پيوسته تحت فشار دستگاه حكومت و سانسور قرار گيرد تا اينكه به زندان افتاد، اما به سبب بيماري اجازه خروج از كشور يافت. گوركي در سال 1902م به سبب شهرتش در خارج از كشور به عضويت افتخاري آكادمي علوم روسيه برگزيده نشد، اما حكومتتزاري به علل سيايس اين انتخاب را رد و گوركي را بار ديگر توقيف كرد كه طرفداري عامه مردم از او و نيز شهرت و محبوبيتش موجب آزادي وي گشت. گوركي ساليان بعد را در اروپا و امريكا گذراند و پس از يكدهه دوري، در سال 1913م اجازه يافت به روسيه باز گردد. از آن پس با همه قوا به فعاليت پرداخت و طي سالهاي بعد با تأسيس نشريه ادبيات جهاني و كانون خانه هنر، به عنوان پلي ميان فرهنگ رايج دوره گذشته روسيه و فرهنگ جديد شوروي شناخته شد. ماكسيم گوركي، زندگي كاملاً عادي و بيتجملي داشت و دليل شهرت او نيز، توجه به انعكاس وضع زندگي مردم عادي در نوشتههايش بود، سبكي كه تا آن زمان در روسيه سابقه نداشت. او در آثارش با نگرشي عميق، زندگي مردم روسيه را مورد توجه قرار داد و براي حل مشكلات اجتماع، در جستجوي راههاي نتيجه بخش برآمد. توصيف مردم ولگرد و بينوا، سستي و رخوت و تقدير شومِ ناشي از جهل و فقر، سكونتگاههاي تاريك و متعفّن، محروميت، ميخوارگي و ذلت، محور اصلي داستانهاي گوركي را تشكيل ميدهند. از اينرو، وي را بنيانگذار ادبيات رئاليستي سوسياليستي يا واقعبيني اجتماعي خواندهاند كه وضع مردم فقير و خانه به دوش، موضوع اصلي كار آن را شكل ميدهد. اين سبك تاثير زيادي بر نويسندگان پس از گوركي نهاد و با تشكيل اتحاديه نويسندگان شوروي در سال 1932، وي به رياست اين اتحاديه انتخاب شد. گوركي گرچه به ادبياتِ واقعگرا و رئاليست نيمه دوم قرن نوزدهم تعلق دارد، اما تنها كسي از نسل خويش است كه در ادبيات جديد شوروي، به عنوان يك قهرمان از اصول سوسياليسم حمايت ميكرد. گوركي كه خود نويسندهاي بيسر و سامان بوده، به خوبي از عهده توصيف دقيق زندگي مردم بيخانمان برآمده است. دنياي او، دنياي بينوايان و بيچارگان است و دنياي رنج و مبارزه. گوركي در ادبيات، تنها يك هدف را پيشچشم داشت و آن عمل و تحرك بود. گوركي در سالهاي پاياني عمر، در كشور روسيه و خارج از آن، شهرت و محبوبيت عظيمي به دست آورد و در سراسر جهان، نويسندگان بسياري از آثار رئاليست سوسياليستِ او مايه گرفتند. از گوركي آثار متعددي برجاي مانده كه شرح زندگاني وي در سه جلد، كودكي، مادر و ميراث از شاهكارهاي درجه اول او به شمار ميروند. ماكسيم گوركي سرانجام در 18 ژوئن 1936م در 68 سالگي درگذشت.
تازه های تقویم
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}